نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





دلنوشته ای از خودم

 

چشمان عاشق من

آتشی برپاست در این دل من

نمیدانم از چیست دقیقا

اخر این روزها از تو زخمی عمیق خورده این دل من

شاید این درد ویرانگر من از جای زخم هاست که مرا بی تاب کرده

نمیدانم این جمله را برای که نوشتی

اما خوشا به حال آن کس که از زبان تو 

وبا صدای گیرایت به او گفته ای

حیای چشمان زیبایت را دوست دارم

 

 

 

 

 


[+] نوشته شده توسط ژیلا ابکار در 15:26 | |







شعر خودم

شب بی مهری دل

 

ای که در این شب مرا وسوسه کردی

باز با چشمان سیاهت در دلم غوغا کردی

با بغض نگاهت آتش زدی بر دل بیمارم و رفتی

باز شبانه از ترس شبیخون دلم

سر به صحرا گذاشتم

هر لحظه ز دیدار تو آتش گرفت جان و زبانم

در آمل چشمان تو هر لحظه شکستم

اما نگریستم

فقط آرزو کردم که تو را باز ببینم و بمیرم

در حسرت دیدار تو تا شام ماندم

باز هم بی وفایی کردی،نیامدی رفتم....

 

شاعر:ژیلا ابکار


[+] نوشته شده توسط ژیلا ابکار در 14:52 | |







جک خنده دار

ﻣﺘﺤﺎﻧﺶ ﮐﻨﻪ …

.

.

.

تابستون ﻋﺮﻭﺳﯿﺸﻮﻧﻪ

ﻣﻨﻢ ﺩﻋﻮﺗﻢ 

 

یه دختره اومدش مغازه براش چند تا نرم افزار بریزم رو فلش

داشتم براش کپی میکردم گفت : اَه چقد طول کشیدش!

گفتم : حجمش سنگینه خانم …

گفت : وای من راهم دوره  نمیتونم حجم سنگین ببرم!

من 

فلش 

دختره 

و همچنان من

 

 

 


[+] نوشته شده توسط ژیلا ابکار در 14:47 | |







عکسهای خنده دار


عکسهای خنده دار

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


[+] نوشته شده توسط ژیلا ابکار در 13:56 | |







عکسهای عاشقانه

عاشقانه ها

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


[+] نوشته شده توسط ژیلا ابکار در 21:24 | |







دلنوشته از خودم

خسته ام....نمیدونم چرا....ولی احساس میکنم دارم خفه میشم احساس میکنم از سیری در حال خفگیم....از بس که از دنیا خوردم و کشیدم سیرم.... دلم میخواد یکی پیدا بشه که بفهمه دوست داشتن چیه.....اخه خیلیا نمیدونن که عشق و دوست داشتن چیه....امیدوارم یکی پیدا شه که واقعا بفهمه چیه....خجالتیگریهخجالتی

 


[+] نوشته شده توسط ژیلا ابکار در 21:13 | |







متن شعرهای سهراب سپهری

جهنم سرگردان

 

شب را نوشیده ام

و بر این شاخه های شکسته می گریم.

مرا تنها گذار

ای چشم تبدار سرگردان !

مرا با رنج بودن تنها گذار.

مگذار خواب وجودم را پر پر کنم.

مگذار از بالش تاریک تنهایی سر بردارم

و به دامن بی تار و پود رویاها بیاویزم.

سپیدی های فریب

روی ستون های بی سایه رجز می خوانند.

طلسم شکسته خوابم را بنگر

بیهوده به زنجیر مروارید چشم آویخته.

او را بگو

تپش جهنمی مست !

او را بگو: نسیم سیاه چشمانت را نوشیده ام.

نوشیده ام که پیوسته بی آرامم.

جهنم سرگردان!

مرا تنها گذار. 

سهراب سپهری


[+] نوشته شده توسط ژیلا ابکار در 17:39 | |







متن شعرهای سهراب سپهری

کار ما نیست شناسایی راز گل سرخ

 

کار مانیست شناسایی راز گل سرخ

 

کار ما شاید این است 

 

 که در افسون گل سرخ شناور باشیم

 

پشت دانایی اردو بزنیم 

 

 دست در جذبه یک برگ بشوییم و سر خوان برویم 

 

 صبح ها وقتی خورشید در می اید متولد بشویم 

 

 هیجان ها را پرواز دهیم 

 

 روی ادرک  ‚ فضا ‚ رنگ صدا پنجره گل نم بزنیم

 

آسمان را بنشانیم میان دو هجای هستی

 

ریه را از ابدیت پر و خالی بکنیم

 

بار دانش را از دوش پرستو به زمین بگذاریم 

 

 نام را باز ستانیم از ابر

 

از چنار از پشه از تابستان

 

روی پای تر باران به بلندی محبت برویم

 

در به روی بشر و نور و گیاه و حشره باز کنیم

 

کار ما شاید این است 

 

 که میان گل نیلوفر و قرن

 

پی آواز حقیقت بدویم

 

                                                              سهراب سپهری


[+] نوشته شده توسط ژیلا ابکار در 17:36 | |







متن شعرهای سهراب سپهری

تو چقدر تنهایی....

 

صبح امروز کسی گفت به من:

 

تو چقدر تنهایی ...

 

 

گفتمش در پاسخ :

 

 

تو چقدر حساسی ...

 

 

تن من گر تنهاست...

 

 

دل من با دلهاست...

 

 

دوستانی دارم

 

 

بهتر از برگ درخت

 

 

که دعایم گویند و دعاشان گویم...

 

 

یادشان دردل من ...

 

 

قلبشان منزل من…...

 

 

صافى آب مرا يادتو انداخت...رفيق...

 

 

تو دلت سبز...

 

 

لبت سرخ...

 

 

چراغت روشن...

 

 

چرخ روزيت هميشه چرخان...

 

 

نفست داغ...

 

 

تنت گرم...

 

 

دعايت با من...

 

 

 

"سهراب سپهري


[+] نوشته شده توسط ژیلا ابکار در 17:32 | |







متن شعرهای سهراب سپهری

چترها را باید بست

 

چترها را باید بست 

زیر باران باید رفت 

فکر را خاطره را زیر باران باید برد

 

 

با همه مردم شهر زیر باران باید رفت 

دوست را زیر باران باید برد 

عشق را زیر باران باید جست

 

 

 زیر باران باید با زن خوابید 

زیر باران باید بازی کرد 

زیر باران باید چیز نوشت حرف زد نیلوفر کاشت

 زندگی تر شدن پی در پی

 

 

زندگی آب تنی کردن در حوضچه "اکنون" است 

رخت ها را بکنیم 

آب در یک قدمی است ...

 

از : سهراب سپهری


[+] نوشته شده توسط ژیلا ابکار در 17:28 | |







عکسهای عاشقانه همراه با دلنوشته


عکسهای عاشقانه همراه با دلنوشته

 

 

 

 

 


[+] نوشته شده توسط ژیلا ابکار در 17:15 | |







عکسهای عاشقانه همراه با دلنوشته

 

عکسهای عاشقانه همراه با دلنوشته

 

 


[+] نوشته شده توسط ژیلا ابکار در 16:56 | |







مجموعه شعرهای فروغ فرخ زاد

رویا

 

باز من ماندم و خلوتي سرد 

خاطراتي ز بگذشته اي دور 

ياد عشقي كه با حسرت و درد 

رفت و خاموش شد در دل گور 

روي ويرانه هاي اميدم 

دست افسونگري شمعي افروخت 

مرده يي چشم پر آتشش را 

از دل گور بر چشم من دوخت 

ناله كردم كه اي واي اين اوست 

در دلم از نگاهش هراسي 

خنده اي بر لبانش گذر كرد 

كاي هوسران مرا ميشناسي 

قلبم از فرط اندوه لرزيد 

واي بر من كه ديوانه بودم 

واي بر من كه من كشتم او را 

وه كه با او چه بيگانه بودم 

او به من دل سپرد و به جز رنج 

كي شد از عشق من حاصل او 

با غروري كه چشم مرا بست 

پا نهادم بروي دل او 

من به او رنج و اندوه دادم 

من به خاك سياهش نشاندم 

واي بر من خدايا خدايا 

من به آغوش گورش كشاندم 

در سكوت لبم ناله پيچيد 

شعله شمع مستانه لرزيد 

چشم من از دل تيرگيها 

قطره اشكي در آن چشمها ديد 

همچو طفلي پشيمان دويدم 

تا كه در پايش افتم به خواري 

تا بگويم كه ديوانه بودم 

مي تواني به من رحمت آري 

دامنم شمع را سرنگون كرد 

چشم ها در سياهي فرو رفت 

ناله كردم مرو ‚ صبر كن ‚ صبر 

ليكن او رفت بي گفتگو رفت 

واي برمن كه ديوانه بودم 

من به خاك سياهش نشاندم 

واي بر من كه من كشتم او را 

من به آغوش گورش كشاندم


[+] نوشته شده توسط ژیلا ابکار در 16:51 | |







دلنوشته از خودم

چشمان عشق من

 

 

چشمانت را دوست دارم .......

در نگاهت آرامشی میبینم که دریا در مقابلش هیچ است ......

اما نمیدانم این غم چیست در نگاهت که وقتی غرق در نگاهت میشوم ناگهان پدیدار گشته و مرا از عمق عشق و شعف به بیرون کشانده و درگیر غم نگاهت میکند......

ای عشق من به من بگو درد وغمت را.....

مرا شریک بدان در غمت تا که شاید بتوانم با نغمه های عاشقانه ام کمی ارامت کنم .......

شریک بدان مرا ای عشق من .......

 


[+] نوشته شده توسط ژیلا ابکار در 16:8 | |







دلنوشته از خودم

منتظر عشق......

 

دوستت دارم.........

با همه ی وجودم و تا آخر دنیا به پایت خواهم ماند و در خلوتم عاشقانه میپرستمت.....

منتظرت خواهم ماند .... با اینکه مرا به خیانت متهم کردی و حتی اجازه دفاع به من ندادی.....

باز هم منتظرت خواهم ماند ...... در انتظار روزی که بیایی و من برایت از عشق بگویم .....

از درد هجران و غم اتهام........


[+] نوشته شده توسط ژیلا ابکار در 15:56 | |







عکسهای حیاط خوشملمون

عکسهای حیاط خوشملمون

 

 

 


[+] نوشته شده توسط ژیلا ابکار در 15:41 | |







کار هنری خودم

کارهای هنری من

 

این را خودم کشیدم وخیلی دوسش دارم اگه نظری داشتید بگید خوشحال میشم

 


[+] نوشته شده توسط ژیلا ابکار در 14:59 | |







مجموعه اشعار فروغ فرخ زاد

شعله رمیده

 

مي بندم اين دو چشم پر آتش را 

تا ننگرد درون دو چشمانش 

تا داغ و پر تپش نشود قلبم 

از شعله نگاه پريشانش 

مي بندم اين دو چشم پر آتش را 

تا بگذرم ز وادي رسوايي 

تا قلب خامشم نكشد فرياد 

رو مي كنم به خلوت و تنهاي 

اي رهروان خسته چه مي جوييد 

در اين غروب سرد ز احوالش 

او شعله رميده خورشيد است 

بيهوده مي دويد به دنبالش 

او غنچه شكفته مهتابست 

بايد كه موج نور بيفشاند 

بر سبزه زار شب زده چشمي 

كاو را بخوابگاه گنه خواند 

بايد كه عطر بوسه خاموشش 

با ناله هاي شوق بيآميزد 

در گيسوان آن زن افسونگر 

ديوانه وار عشق و هوس ريزد 

بايد شراب بوسه بياشامد 

ازساغر لبان فريباي 

مستانه سر گذارد و آرامد 

بر تكيه گاه سينه زيبايي 

اي آرزوي تشنه به گرد او 

بيهوده تار عمر چه مي بندي 

روزي رسد كه خسته و وامانده 

بر اين تلاش بيهده مي خندي 

آتش زنم به خرمن اميدت 

با شعله هاي حسرت و ناكامي 

اي قلب فتنه جوي گنه كرده 

شايد دمي ز فتنه بيارامي 

مي بندمت به بند گران غم 

تا سوي او دگر نكني پرواز 

اي مرغ دل كه خسته و بي تابي 

دمساز باش با غم او ‚ دمساز


[+] نوشته شده توسط ژیلا ابکار در 14:48 | |







مجموعه اشعار فروغ فرخ زاد

مجموعه اشعار فروغ فرخ زاد

 

شب و هوس

 

در انتظار خوابم و صد افسوس 

خوابم به چشم باز نميآيد 

اندوهگين و غمزده مي گويم 

شايد ز روي ناز نمي آيد 

چون سايه گشته خواب و نمي افتد 

در دامهاي روشن چشمانم 

مي خواند آن نهفته نامعلوم 

در ضربه هاي نبض پريشانم 

مغروق اين جواني معصوم 

مغروق لحظه هاي فراموشي 

مغروق اين سلام نوازشبار 

در بوسه و نگاه و همآغوشي 

مي خواهمش در اين شب تنهايي 

با ديدگان گمشده در ديدار 

با درد ‚ درد ساكت زيبايي 

سرشار ‚ از تمامي خود سرشار 

مي خواهمش كه بفشردم بر خويش 

بر خويش بفشرد من شيدا را 

بر هستيم به پيچد ‚ پيچد سخت 

آن بازوان گرم و توانا را 

در لا بلاي گردن و موهايم 

گردش كند نسيم نفسهايش 

نوشد بنوشد كه بپيوندم 

با رود تلخ خويش به دريايش 

وحشي و داغ و پر عطش و لرزان 

چون شعله هاي سركش بازيگر 

در گيردم ‚ به همهمه ي در گيرد 

خاكسترم بماند در بستر 

در آسمان روشن چشمانش 

بينم ستاره هاي تمنا را 

در بوسه هاي پر شررش جويم 

لذات آتشين هوسها را 

مي خواهمش دريغا ‚ مي خواهم 

مي خواهمش به تيره به تنهايي 

مي خوانمش به گريه به بي تابي 

مي خوانمش به صبر ‚ شكيبايي 

لب تشنه مي دود نگهم هر دم 

در حفره هاي شب ‚ شب بي پايان 

او آن پرنده شايد مي گريد 

بر بام يك ستاره سرگردان

 

 


[+] نوشته شده توسط ژیلا ابکار در 14:43 | |







متن شعر عاشقی محنت بسیار کشید از قمر الملوک وزیری

متن شعر عاشقی محنت بسیار کشید از قمر الملوک وزیری

 

عاشقی محنت بسیار كشید

تا لب دجله به معشوقه رسید

نشده از گل رویش سیراب

كه فلك دسته گلی داد به آب

نازنین چشم به شط دوخته بود

فارغ از عاشق دلسوخته بود

دید در روی شط آید به شتاب

نوگلی چون گل رویش شاداب

گفت به به چه گل زیباییست

لایق دست چو من رعنائیست

حیف ازین گل كه برد آب او را

كند از منظره نایاب او را

زین سخن عاشق معشوقه پرست

جست در آب چو ماهی از شست

خواست كازاد كند از بندش

نام گل برد و در آب افكندش

گفت رو تا كه ز هجرم برهی

نام بی مهری بر من ننهی

مورد نیكی خاصت كردم

از غم خویش خلاصت كردم

باری آن عاشق بیچاره چو بط

دل به دریا زد و افتاد به شط

دید آبی ست فراوان و درست

به نشاط آمد و دست از جان شست

دست و پایی زد و گل را بربود

سوی دلدارش پرتاب نمود

گفت كای آفت جان سنبل تو

ما كه رفتیم ، بگیر این گل تو

جز برای دل من بوش مكن

عاشق خویش فراموش مكن

بكنش زیب سر ای دلبر من

یاد آبی كه گذشت از سر من


[+] نوشته شده توسط ژیلا ابکار در 14:33 | |







جکهای باحال

جکهای باحال

 

مورد داشتیم عروس خانوم

.

.

.

.

یک ساعت جلوی در آرایشگاه مردونه منتظر بوده تا کار ابروی آقا داماد تموم بشه

خندهخندهخنده

 

منو دزدیده بودن دزده زنگ زد خونمون....

مامانم جواب داد.

دزده گفت ما بچتونو دزدیدیم پنجاه میلیون پول بیارید تا برش گردونیم....

مامانم گفت بهش آب میدین؟

دزده گفت آره گفت غذا میدین بهش؟گفت آره.....

گفت بیاین داداششم ببرید!!!!!

هیچی دبگه دزده برام آژانس گرفتگفت برو خونتون پول آژانسم داد....

من خودم دلم بود بمونما ولی وای فای نداشتن اومدمخندهخندهخنده


[+] نوشته شده توسط ژیلا ابکار در 12:59 | |







دانلود رمان بسیار زیبا و هیجا انگیز آقای مغرور خانم لجباز

دانلود رمان کل کلی و هیجان انگیز آقای مغرور خانم لجباز

 

دانلودرمان آقای مغرور،خانم لجباز

خلاصه:
داستان،داستانه دوتا مامورموفق اداره آگاهیه که اصلا آبشون باهم تویه جوی نمی ره!یکیشون سرگرد سورن صادقی و دیگری سروان عسل آرمان.
داستان از جایی شروع می شه که اداره آگاهی واسه دستگیری یه باند بزرگ قاچاق مواد مخدر مجبوره که دوتا مامور زبده رو بفرسته به عنوان یک زوج داخل این باند.واولین گزینه ها کسی نیستن جز بچه های داستان ما…
داستانی پر از فراز و نشیب!حوادث مختلف واتفاق های جالب!…پایان خوش..کل کلی..عاشقانه..پلیسی
شخصیت ها:
سرگرد سورن صادقی:شاید داستان یکم اولش همخونه ای باشه اما سعی کردم از قالب پسرهای پولدار وهوسباز دراومده باشم و یه آدم نسبتا معمولی رو جایگزینش کنم که شماهم دوستش داشته باشید.من که عاشقشم با اون جذبه اش…
سروان عسل آرمان:یه دختری که همیشه هم لجباز نیست.دوست داشتنی ومهربون!من که خیلی دوستش دارم

 

jarمستقیم»۱۹۵۶صفحه

pdfمستقیم»۵۵۶صفحه

pdfمستقیم زیپ

apkمستقیم»اندروید،تبلت جدید

epubمستقیم» ایپد،ایفون،تبلت جدید


[+] نوشته شده توسط ژیلا ابکار در 1:45 | |







دانلود کاملترین برنامه برای ویرایش عکس

دانلود کاملترین برنامه برای ویرایش عکس برای اندرویدیها

 

دانلود کامل ترین برنامه ویرایش عکس حرفه ای PicsArt – Photo Studio FULL v5.6 + نسخه بدون تبلیغات

بهترین و کامل ترین برنامه ویرایش عکس اندروید

دارای امکانات، افکت ها وبرچسب های بسیار زیبا رایگان

تست شده توسط تیم اندرویدکده

به جدیدترین نسخه آپدیت شد

با نصب برنامه ویرایش عکس Picsart Photo studio هرکسی یک هنرمند بزرگ خواهد شد. این برنامه بدون شک بهترین برنامه ویرایش عکس رایگان برای سیستم عامل اندروید بوده که بیش از ۸۷ میلیون بار دریافت شده و دارای امکانات بسیار فراوان است. اگر می خواهید در دستگاه خود یک گالری عکس بزرگ و شگفت انگیز ایجاد کنید این برنامه را به شما پیشنهاد می دهیم چرا که با دارا بودن امکانات بسیار باعث می شود که عکس های بیشتری بگیرید و آن ها را ویرایش و زیباتر کنید و از آن لذت ببرید.

ویژگی های برنامه:

دارای ابزارهای کاربردی تغییر سایز عکس، چرخش، برش و …

امکان اضافه کردن فریم های متنوع بسیار زیبا

امکان اضافه کردن افکت های خارق العاده به تصاویر

امکان اضافه کردن متن به تصاویر با فونت ها و رنگ های جذاب

امکان عکس برداری به صورت مستقیم با برنامه و تنظیمات خاص برروی دوربین

امکان ویرایش تصاویر با قلم

امکان اشتراک گذاری عکس ها برروی شبکه های اجتماعی

 

برای دانلود اینجا کلیک کن!!!!!

 

 

 

 

 

 


[+] نوشته شده توسط ژیلا ابکار در 1:22 | |







دانلود عکسهای عاشقانه متحرک

دانلود عکسهای عاشقانه متحرک

 

 

 

 

 

 

 

 

 


[+] نوشته شده توسط ژیلا ابکار در 23:54 | |







دانلود رمان بسیار زیبای قرار نبود از خانم هما پوراصفهانی

دانلود رمان بسیار زیبا و جذاب قرار نبود

 

 

۹ (APK) 

 ساخته شده با نرم افزار : پی دی اف ، پرنیان ، کتابچه ، اندروید ، ePUB

 تعداد صفحات : ۴۵۳

 خلاصه داستان :

داستان درمورد دختری به اسم ترساست که دو سال پشت کنکور مونده الان منتظر جواب کنکوره . مادر ترسا چند سال پیش فوت کرده ترسا با پدر و مادربزگش( عزیزجون) زندگی میکنه.خواهر بزرگش هم ازدواج کرده .

ترسا آرزو داره که بره کانادا و اونجا ادامه تحصیل بده ولی پدرش به دلیل تجربه ی تلخی که در رابطه با فرستادن آتوسا(خواهر ترسا)ب ه خارج داشته تحت هیچ شرایطی راضی نمیشه که ترسا رو بفرسته کانادا، به همین خاطر همین ترسا و دوستاش سعی دارند با همفکری هم راه حلی برای راضی کردن پدر ترسا پیدا کنند که موفق هم میشند ولی برای عملی شدن این راه حل یه سری اتفاقاتی میفته و شخصی وارد زندگی ترسا میشه که مسیر زندگیشو عوض میکنه،…

 قسمتی از متن رمان :

ترسا : یک پرستنده آتش

صدای آهنگ آنشرلی بلند شد. سرم داشت منفجر می شد. دستم رو از زیر پتو بیرون آوردم و روی عسلی کنار تخت کشیدم. صدا لحظه به لحظه داشت بلندتر می شد و من لحظه به لحظه عصبی تر می شدم. بالاخره دستم خورد به گوشیم. چنگش زدم و کشیدمش زیر پتو. یکی از چشمام و به زور باز کردم و دکمه قطع صدا رو زدم. صدا خفه شد. نمی دونم چرا آهنگی رو که این قدر دوست داشتم گذاشته بودم برای آلارم گوشیم؟ دیگه داشتم از این آهنگ متنفر می شدم. ساعت چند بود؟ هفت صبح. لعنتی! خوابم می اومد. دیشب تا صبح داشتم چت می کردم و تازه دو سه ساعت بود که خوابیده بودم. این چه قرار کوفتی ای بود که من با دوستام گذاشته بودم؟ انگار مرض داشتم!

با غر غر از جا بلند شدم و کش و قوسی به بدنم دادم. نگام به در و دیوار بنفش اتاق افتاد. همه دیوارها با کاغذ دیواری بنفش پوشیده شده بود و بهم آرامش می داد. در حالی که لی لی می کردم تا خورده چیپس هایی که از دیشب کف اتاق پخش شده بود و حالا چسبیده بود به پام، جدا بشن، کنار پنجره رفتم و با ضرب بازش کردم. باد سرد توی صورتم خورد و لرزم گرفت. با خشم خم شدم و چیپس ها را از پام جدا کردم و غر غر کردم:

- لعنتی!

صدای زنگ گوشیم بلند شد. این بار آهنگ ملایمی از کریس دی برگ بود. لب تخت نشستم و گوشی رو که زیر بالش چپونده بودم در آوردم. صورت دلقکی بنفشه روی صفحه چشمک می زد. گوشی را در گوشم گذاشتم و گفتم:

- بنال!

- اَه باز تو صبح زود پاشدی اعصابت مثل چلغوز شد؟

- هر چی باشم بهتر از توام که….

- من که چی؟ هان؟

خندیدم و گفتم:

- قیافه ات شبیه چلغوزه!

صدای جیغ جیغوش بلند شد:

- بیشعـــــور! تو هنوز اون عکس روی گوشی نکبتت و عوض نکردی؟ خیلی خـــــری. من می دونستم این عکس اتو می شه تو دستای توی خرچسونه


[+] نوشته شده توسط ژیلا ابکار در 20:42 | |







نظرخواهی

نظر خواهی

سلام به همه بازدیدکنندگان و دوستان خوب و احیانا عاشقم...ببخشید من دیر به دیر میام آخه امکانش را هفته ای یه بار پیدا میکنم اما همیشه با نظراتون شاد میشم و انگیزه پیدا میکنم که بیشتر بنویسم خب حالا از اینا بگذریم امروز قصد دارم یه نظرخواهی به مدت یه هفته تو وبلاگ بذارم و از نظرای خیلی خوبتون تو اداره وبلاگم استفاده کنم.....خب نظرخواهی ایننهههههه:اگه میشه منت رو سر من بذارید...اون کلیک را با انگشت نارنینتون رو تخم چشم من فرود بیاورید...خخخخخخ....شوخی کردم دلتون میاد چشم منو کور کنید؟؟؟؟؟اگه کورم کنید که دیگه نمیتونم چیزی بنویسم اییننججااااا.....خب حالا شما کلا باید یکی از گزینه های زیر را که دوست دارید انتخاب کنیدوالبته برای این کار دو راه داریدیا میتونید بیاید داخل نظرات و نظرتون را به من بگید یا در نظرسنجی وبلاگ شرکت کنید....خلاصه خوشحال میشم شرکت کنید....مممررررررسسسسسسیییییییییی اززززز ههممممهههههههههههه.......

1-رمان        2-بازی        3-نرم افزار        4-موسیقی       5-عکس


[+] نوشته شده توسط ژیلا ابکار در 12:47 | |







عکسهای عاشقانه دختر و پسر

عکسهای عاشقانه دختر و پسر

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


[+] نوشته شده توسط ژیلا ابکار در 1:32 | |







دانلود آهنگ جدید مجید رستمی به نام تخت بیداری

دانلود آهنگ جدید مجید رستمی به نام تخت بیداری

 

 

 

برای دانلود اینجا کلیک کنید


[+] نوشته شده توسط ژیلا ابکار در 1:20 | |







دانلود آهنگ جدید علی اصحابی به نام پا به پات

دانلود آهنگ جدید علی اصحابی به نام پا به پات

 

 

برای دانلود اینجا کلیک کنید


[+] نوشته شده توسط ژیلا ابکار در 1:9 | |







دانلود آهنگ جدید امین فیاض به نام رفیق اشکام

دانلود آهنگ جدید امین فیاض به نام رفیق اشکام

 

 

 

 

برای دانلود اینجا کلیک کنید


[+] نوشته شده توسط ژیلا ابکار در 1:51 | |







دانلود رمان جدال پر تمنا(صلیب وسجاده)از هما پور اصفهانی

دانلود برای اندرویدapk

 

 

دانلود برای pdf

 

 

دانلود برای جاواjar

 

 

 

 

.

نام رمان : جدال پر تمنا

نویسنده : هما پور اصفهانی

تعداد صفحات: 584

خلاصه داستان رمان جدال پر تمنا:

همه چیز از یه جر و بحث شروع شد … یه جر و بحث ساده …

و بعد کم کم تبدیل شد به یه جدال … جدالی پر از شیطنت و عطش …

جدالی پر از تمنا … جدالی بین حوایی از تبار مسیح و آدمی از تبار محمد …

صفحه اول رمان :

جلوی آینه تند تند موهامو با یه دست کردم تو و با اون دستم سعی کردم کلاسورم رو زیر بغلم نگه دارم … از زور هیجان داشتم خفه می شدم … موهای بلوطی رنگم مدام از زیر دستم فرار می کردن و باز می افتادن بیرون … با حرص گفتم:
– مثل موی گربه! آخرم همین روز اولی اخطار می گیرم …
داشت دیرم می شد … زدم از خونه بیرون … خدا رو شکر که مامی رفته بود با دوستاش باغ پاپا هم نبود … تکلیف وارنا هم که مشخص بود دیگه … همیشه خونه خودش بود … ما رو آدم هم حساب نمی کرد … مانتوی بلند سورمه ای پوشیده بودم با مقنعه مشکی و شلوار تنگ مشکی … کفش های عروسکی مشکی و سورمه ای و کیف کوله پشتی جین … سوئیچ ماشینمو برداشتم و از در زدم بیرون … گل خوشگلم وسط حیاط پارک شده بود … پاپا برای قبولیم توی دانشگاه خریده بود … وارنا هم از همون روزی که گرفتمش اینقدر باهام کار کرد که الان یه پا راننده شده بودم … نشستم پشت فرمون و در رو با ریموت باز کردم … صدای زنگ موبایلم بلند شد … گوشی رو از توی کوله ام در آوردم و راه افتادم … اسم آرسن افتاده بود روی گوشی … پسر دوست پاپا، آقای سرکیسیان … گوشی رو گذاشتم در گوشم و گفتم:
– به به آرسن به سلامت باد … چطوری برادر؟


[+] نوشته شده توسط ژیلا ابکار در 1:1 | |